کارگردان: فرانسيس لارنس. فيلمنامه: مارک پروتوسويچ، آکيوا گولدزمان بر اساس داستان ريچارد ماتيسون و فيلمنامه 1971 جان ويليام و جويس هارپر کورينگتون. موسيقي: جيمز نيوتن هاوارد. مدير فيلمبرداري: اندرو لسني. تدوين: وين وارمن. طراح صحنه: ديويد ليزن، نائومي شوهان. بازيگران: ويل اسميت[رابرت نويل]، آليس براگا[آنا]، چارلي تاهن[ايتن]، سالي ريچاردسون[زوئي]، ويلو اسميت[مارلي]، اما تامسون[دکتر]. 101 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. نامزد جايزه بهترين صداگذاري از مراسم ساتلايت، نامزد بهترين بازيگري و بدل کاري از مراسم اتحاديه بازيگران.
رابرت نويل تنها انسان بازمانده شيوع ويروسي مرگبار است. او در نيويورک به همراه سگش سامانتا زندگي تنها و يکنواختي را مي گذارند. نويل ايمان دارد که خودش تنها بازمانده اين واقعه وحشتناک نيست و هستند انسان هايي که شايد نجات يافته باشند. از اين رو هر روز پيامي ثابت مبني بر حضور خود و اينکه به دنبال مصاحبي از ميان بازماندگان است، مخابره مي کند. نويل که قبلاً دانشمند بوده، زير زمين خانه قلعه مانند خود را تبديل به آزمايشگاهي مجهز و زندگيش را در وقف يافتن واکسني براي مبارزه با اين ويروس مرگبار کرده است. يک روز پس از حادثه اي هنگام جست و جوي غذا انساني آلوده[جهش يافته] را به دام مي اندازد. نويل که پس از آمايش بر روي حيوانات آزمايشگاهي فرصت کار روي يک بدن انساني را يافته، اميدوار است تا بتواند از تحقيقات خود نتيجه مطلوب بگيرد. اين کار به معني مداواي ميليونها موجودي است که فقط شب ها از پناهگاه هاي خود بيرون مي آيند و سابقاً انسان بوده اند. اين موجودات که يکي از همنوعان خود را در دست نويل اسير مي بينند، براي وي دامي پهن مي کنند. اما در آخرين لحظه زني-آنا- به همراه پسرش از راه رسيده و او را نجات مي دهد. سپس معلوم مي شود که آنا پيام او را دريافت کرده و مي داند که يک کولوني کوچک از بازماندگان نيز در مکاني دور دست-ورمونت- وجود دارد. آنا از نويل مي خواهد تا همراه وي به آن کولوني برود. اما پيش از اين کار، موجودات جهش يافته به خانه نويل حمله مي کنند. نويل که سرانجام موفق شده واکسن مورد نظرش را تهيه کند، قبل از مرگ آن را به دست آنا مي سپارد...
چرا بايد ديد؟ ريچارد ماتيسون متولد 1926 از نويسندگان مشهور داستان هاي فانتزي، ترسناک و علمي تخيلي آمريکاست که تا امروز بيش از 60 داستان او توسط ديگران يا خودش تبديل به فيلمنامه شده است. تم اصلي داستان هاي او فاجعه آفرين بودن علم آدمي و تلاش هاي انسان براي جلوگيري يا مهار اين فجايع است. داستان کوتاه من حماسه هستم 1954 يکي از نمونه اي ترين نوشته هاي ماتيسون است که اولين بار در سال 1964 به کارگرداني اوبالدو راگونا و سيدني سالکوف با شرکت وينسنت پرايس به فيلم برگردانده شد. استوديو همر فيلم نيز قصد داشت تا بر اساس فيلمنامه اي از خود ماتيسون آن را با نام موجودات شب به فيلم تبديل کند، اما خشونت موجود در آن از سوي اداره سانسور پذيرفته نشد و لاجرم پروژه مسکوت ماند. هفت سال بعد نسخه آمريکايي و هاليوودي آن به نام The Omega Man توسط بوريس سگال و بازي چارلتون هستون توليد شد، که نويل به عنوان آخرين بازمانده دانشمندان سابق و کساني که مسبب بروز اين فاجعه بودند، سعي داشت تا خود را از خطر موجودات خطرناک پيرامون حفظ کند. من حماسه هستم سومين و تا اين لحظه آخرين برگردان سينمايي داستان کوتاه ماتيسون است که از نام اصلي قصه منبع اقتباس خود استفاده کرده، اما سازندگانش با استفاده از بودجه اي هنگفت و جلوه هاي ويژه کامپيوتري محصولي به روزتر آفريده اند. فيلمي که بيش از علمي تخيلي بودن، مبتي بر اکشن و وامدار ژانر فيلم هاي ترسناک است. داستان فيلم به آينده اي نزديک منتقل و بر بار عاطفي آن افزوده شده است. بديهي است در زمانه اي که چنگ ميکروبي و شيوع انواع ويروس هاي مرگبار[سارس، آنفلونزاي مرغي و...] را به تازگي تجربه کرده ايم، چنين فيلمي مي تواند هراس بسياري خلق کند. امتياز قصه فيلم از دهه 1970در اختيار کمپاني وارنر بوده و تاامروز تلاش هايي نيز براي بازسازي آن به کارگرداني ريدلي اسکات و بازي ارنولد شوارتزنگر شده بود. اما سرانجام قرعه به نام لارنس و اسميت خورد. فرانسيس لارنس که پيشتر به عنوان سازنده کليپ هاي موسيقي خوانندگاني چون بريتني اسپيرز، ويل اسميت، يارا مک لاکلن، جنيفر اسميت و ارواسميت شهرت داشته، دو سال قبل با ساختن کنستانتين به کارگرداني فيلم هاي بلند وي آورد. من حماسه هستم دومين فيلم بلند اوست که در مقايسه با اثر پيشين به دليل تعلقش به گونه فيلم هاي پسا آخر زماني از اهميت بيشتري برخوردار است. البته اين به اين معني نيست که از گاف ها و سوراخ هاي فيلمنامه اي که دو حرفه اي نيز نام خود را در پاي آن گذاشته اند، خالي باشد. سرنوشت توليد اين فيلم نيز بي شباهت به برگردان قبلي نيست. اگر The Omega Man فيلم هستون بود، اين يکي نيز فيلم اسميت است. هر دو بازيگر در توليد فيلم ها نقش اساسي داشتند و انتخاب اول اسميت براي کارگرداني فيلم فعلي نيز گيلرمو دل تورو بود. اگر نياز به ديدن بازي ويل اسميت داريد و دل تان براي ديدن عظمت صحنه هاي پا آخرزماني نيويورک غنج مي زند، من حماسه هستم را ببينيد! ژانر: اکشن، درام، فانتزي، ترسناک، مهيج، علمي تخيلي.
رابرت نويل تنها انسان بازمانده شيوع ويروسي مرگبار است. او در نيويورک به همراه سگش سامانتا زندگي تنها و يکنواختي را مي گذارند. نويل ايمان دارد که خودش تنها بازمانده اين واقعه وحشتناک نيست و هستند انسان هايي که شايد نجات يافته باشند. از اين رو هر روز پيامي ثابت مبني بر حضور خود و اينکه به دنبال مصاحبي از ميان بازماندگان است، مخابره مي کند. نويل که قبلاً دانشمند بوده، زير زمين خانه قلعه مانند خود را تبديل به آزمايشگاهي مجهز و زندگيش را در وقف يافتن واکسني براي مبارزه با اين ويروس مرگبار کرده است. يک روز پس از حادثه اي هنگام جست و جوي غذا انساني آلوده[جهش يافته] را به دام مي اندازد. نويل که پس از آمايش بر روي حيوانات آزمايشگاهي فرصت کار روي يک بدن انساني را يافته، اميدوار است تا بتواند از تحقيقات خود نتيجه مطلوب بگيرد. اين کار به معني مداواي ميليونها موجودي است که فقط شب ها از پناهگاه هاي خود بيرون مي آيند و سابقاً انسان بوده اند. اين موجودات که يکي از همنوعان خود را در دست نويل اسير مي بينند، براي وي دامي پهن مي کنند. اما در آخرين لحظه زني-آنا- به همراه پسرش از راه رسيده و او را نجات مي دهد. سپس معلوم مي شود که آنا پيام او را دريافت کرده و مي داند که يک کولوني کوچک از بازماندگان نيز در مکاني دور دست-ورمونت- وجود دارد. آنا از نويل مي خواهد تا همراه وي به آن کولوني برود. اما پيش از اين کار، موجودات جهش يافته به خانه نويل حمله مي کنند. نويل که سرانجام موفق شده واکسن مورد نظرش را تهيه کند، قبل از مرگ آن را به دست آنا مي سپارد...
چرا بايد ديد؟ ريچارد ماتيسون متولد 1926 از نويسندگان مشهور داستان هاي فانتزي، ترسناک و علمي تخيلي آمريکاست که تا امروز بيش از 60 داستان او توسط ديگران يا خودش تبديل به فيلمنامه شده است. تم اصلي داستان هاي او فاجعه آفرين بودن علم آدمي و تلاش هاي انسان براي جلوگيري يا مهار اين فجايع است. داستان کوتاه من حماسه هستم 1954 يکي از نمونه اي ترين نوشته هاي ماتيسون است که اولين بار در سال 1964 به کارگرداني اوبالدو راگونا و سيدني سالکوف با شرکت وينسنت پرايس به فيلم برگردانده شد. استوديو همر فيلم نيز قصد داشت تا بر اساس فيلمنامه اي از خود ماتيسون آن را با نام موجودات شب به فيلم تبديل کند، اما خشونت موجود در آن از سوي اداره سانسور پذيرفته نشد و لاجرم پروژه مسکوت ماند. هفت سال بعد نسخه آمريکايي و هاليوودي آن به نام The Omega Man توسط بوريس سگال و بازي چارلتون هستون توليد شد، که نويل به عنوان آخرين بازمانده دانشمندان سابق و کساني که مسبب بروز اين فاجعه بودند، سعي داشت تا خود را از خطر موجودات خطرناک پيرامون حفظ کند. من حماسه هستم سومين و تا اين لحظه آخرين برگردان سينمايي داستان کوتاه ماتيسون است که از نام اصلي قصه منبع اقتباس خود استفاده کرده، اما سازندگانش با استفاده از بودجه اي هنگفت و جلوه هاي ويژه کامپيوتري محصولي به روزتر آفريده اند. فيلمي که بيش از علمي تخيلي بودن، مبتي بر اکشن و وامدار ژانر فيلم هاي ترسناک است. داستان فيلم به آينده اي نزديک منتقل و بر بار عاطفي آن افزوده شده است. بديهي است در زمانه اي که چنگ ميکروبي و شيوع انواع ويروس هاي مرگبار[سارس، آنفلونزاي مرغي و...] را به تازگي تجربه کرده ايم، چنين فيلمي مي تواند هراس بسياري خلق کند. امتياز قصه فيلم از دهه 1970در اختيار کمپاني وارنر بوده و تاامروز تلاش هايي نيز براي بازسازي آن به کارگرداني ريدلي اسکات و بازي ارنولد شوارتزنگر شده بود. اما سرانجام قرعه به نام لارنس و اسميت خورد. فرانسيس لارنس که پيشتر به عنوان سازنده کليپ هاي موسيقي خوانندگاني چون بريتني اسپيرز، ويل اسميت، يارا مک لاکلن، جنيفر اسميت و ارواسميت شهرت داشته، دو سال قبل با ساختن کنستانتين به کارگرداني فيلم هاي بلند وي آورد. من حماسه هستم دومين فيلم بلند اوست که در مقايسه با اثر پيشين به دليل تعلقش به گونه فيلم هاي پسا آخر زماني از اهميت بيشتري برخوردار است. البته اين به اين معني نيست که از گاف ها و سوراخ هاي فيلمنامه اي که دو حرفه اي نيز نام خود را در پاي آن گذاشته اند، خالي باشد. سرنوشت توليد اين فيلم نيز بي شباهت به برگردان قبلي نيست. اگر The Omega Man فيلم هستون بود، اين يکي نيز فيلم اسميت است. هر دو بازيگر در توليد فيلم ها نقش اساسي داشتند و انتخاب اول اسميت براي کارگرداني فيلم فعلي نيز گيلرمو دل تورو بود. اگر نياز به ديدن بازي ويل اسميت داريد و دل تان براي ديدن عظمت صحنه هاي پا آخرزماني نيويورک غنج مي زند، من حماسه هستم را ببينيد! ژانر: اکشن، درام، فانتزي، ترسناک، مهيج، علمي تخيلي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر