۱۳۸۷ فروردین ۱۷, شنبه

حکم اعدام ‏Death Sentence‎


کارگردان: جيمز وان. فيلمنامه: ايان جفرز بر اساس داستاني از برايان گارفيلد. موسيقي: چارلي کلوزر. مدير ‏فيلمبرداري: جان آر. لئونتي. تدوين: مايکل ان. کنو. طراح صحنه: جولي برگهوف. بازيگران: کوين بيکن[نيک هيوم]، ‏گرت هدلوند[بيلي درلي]، کلي پرستون[هلن هيوم]، جوردن گرت[لوکاس هيوم]، استوارت لافرتي[برند نهيم]، عايشه ‏تيلر[کارآگاه واليس]، جان گودمن[بونس درلي]، مت اوليري[جو درلي]. 110 دقيقه. محصول 2007 آمريکا. ‏ آمريکا، زمان حال. نيک هيوم، هنگام بازگشت از تماشاي مسابقه هاکي پسرش براي سوخت گيري در پمپ بنزيني ‏توقف مي کند. پسرش برندان نيز براي خريد وارد فروشگاه پمپ بنزين مي شود، اما ناگهان گروهي جوان مسلح سر ‏رسيده و برندان را در مقابل چشمان پدرش به قتل مي رسانند. نيک که با تبهکاران درگير شده، موفق به ديدن چهره ‏قاتل-‏‎ ‎جو درلي، جوان ترين عضو گروه-‏‎ ‎مي شود. مدتي بعد جو دستگير و نيک او را شناسايي مي کند. اما وقتي درمي ‏يابد که جو بعد از گذراندن محکوميتي کوتاه آزاد خواهد شد، حرف خود را پس مي گيرد. جو آزاد مي شود و مورد ‏استقبال اعضاي گروهش قرار مي گيرد. شب هنگام نيک پس از تعقيب جو موفق به کشتن وي و گرفتن انتقام خون ‏پسرش مي شود. اما بيلي- برادر بزرگ جو- که رهبري گروه را بر عهده دارد، پس از فهميدن ماجرا تصميم به کشتن ‏نيک مي گيرد. تبهکاران نيک را تعقيب مي کنند، اما نيک موفق مي شود پس از کشتن يکي ديگر از آنان بگريزد. اين ‏واقعه خشم اراذل را برانگيخته و او را در محل کارش مورد تهديد قرار مي دهند. هدف آنان اينک نه فقط از ميان بردن ‏نيک، که همسر و لوکاس دومين پسر اوست. همزمان کارآگاه واليس که مسئول پرونده شده، به دست داشتن نيک در اين ‏دو قتل مظنون مي شود. اما برگه اي دال بر تاييد سوءظن خود ندارد. ولي تهديد تبهکاران موثر واقع شده و نيک براي ‏محافظت از خانواده اش دست کمک به سوي وي دراز مي کند. واليس با وجود عدم همکاري نيک، چند مامور براي ‏محافظت از خانه وي مي گمارد. شب هنگام بيلي و دارو دسته اش سر رسيده و بعد از کشتن پليس ها خانواده نيک و ‏سپس خود او را هدف تيرهاي خود قرار مي دهند. نيک نجات مي يابد و در بيمارستان چشم باز مي کند. همسرش مرده ‏و پسر دومش در کما فرو رفته است. نيک از بيمارستان مي گريزد و به سراغ يک فروشنده اسلحه مي رود. در آنجا مي ‏فهمد که فروشنده بونس درلي، پدر جو و بيلي است. اما با اين وجود بونس به او اسلحه مي فروشد. نيک همه اعضاي تيم ‏بيلي را يافته و آنها را مي کشد. سپس به خانه بازگشته و در انتظار افراد پليس به تماشاي فيلم خانوادگي خود مي نشيند. ‏واليس که براي دستگير کردن وي آمده، خبر به هوش آمدن لوکاس را به او مي دهد. ‏ ‏چرا بايد ديد؟ موج تازه اي از فيلم هاي خشن و انتقام جويانه در سينماي آمريکا در حال شکل گرفتن است. موج فيلم هايي که پنداشته ‏مي شد در اواسط دهه 1980 به پايان دوره سروري خود رسيده اند. فيلم هايي که آرزوي مرگ[با شرکت چارلز ‏برانسون] آغازگر آن بود و مبلغ ‏Vigilantism‏ که شما را به اجراي فردي قانون تشويق مي کرد. فيلم هايي که هجو ‏سيستم کند پليس يا دادگستري و ناکارآمدي آنها بود و از وجوه منتقدانه فاصله زيادي داشت. فيلم هايي که نظام قضايي و ‏نارسايي هاي آن را آماج تيرهاي زهرآگين انتقاد خود کرده اند، در سينماي آمريکا کم نيست. جدي ترين سرآغاز اين ‏حرکت من يک فراري از دسته زندانيان زنجيري هستم[1932] بود که باعث تغييراتي در سيستم قضايي آمريکا شد. اما ‏فيلم هاي دنباله رو آرزوي مرگ به تاسي از هري کثيف ها اعمال خشن و فردي قانون را تجويز مي کردند. اين رفتار ‏در ايالت هايي که حکم اعدام در آنها وجود نداشت، بيشتر مورد استقبال قرار گرفت. چون وابستگان مقتولين از مشاهده ‏آزادي قاتل يا قاتلن پس از گذراندن حبسي کوتاه خشنود نبودند. هري خبيث به عنوان پليسي که يک تنه عدالت را با ‏مگنوم خود اجرا مي کرد تبديل به آجان مقدس شد و چارلز برانسون نيز با بازي در چند دنباله ديگر از آرزوي مرگ به ‏شکار ازادل و اوباش شهري رفت تا مرهمي بر زخم هاي از دست دادن نزديکان خود بگذارد. اما چرا بعد از گذشت دو ‏دهه بر ديگر اين موج سر برآورده و شهروندان را به چنين رفتارهايي تشويق مي کند؟ ‏ گسترش خشونت هاي خياباني، رواج استفاده از انواع مواد مخدر در ميان جوانان که براي فرار از روزمرگي ناشي از ‏زندگي در جوامع مرفه به آن پناه مي برند، لذت قانون شکني و جذابيت ياغيگري در کنار تروريسم تبديل به معضل ‏اساسي دنياي غرب و حتي شرق شده است. پديده خونخواهي، انتقام فردي و نارسايي قانون در برخورد با تبهکاران گاهاً ‏نابغه نضج گرفته و فيلمسازاني که به ساخت فيلم هيا خونبار علاقمند هستند را نيز جذب خود کرده است. جيمز وان ‏متولد 1977 نويسنده و کارگردان مالزيايي تبار سه گانه ارّه اولين آنها نيست و آخرين شان نيز نخواهد بود. کسي با ‏ساختن ارّه ها نشان داد که از نمايش خشونت و خون خشنود مي شود و راه هاي بديع قصابي را مي داند. حکم اعدام ‏ادامه چنين نگرشي است که از يک مرد خانواده در نهايت اغراق يک انتقامجوي زبده مي سازد. همچون فيلم هاي ‏استيون سيگال يا ژان کلود وندام نه جان به او مي بخشد تا آرنولد وار تبهکاران بي پرد و مادر را از ميان بردارد. خنده ‏دار ترين گره هاي داستان وجود پدر سودجوي برادران درلي و انگيزه انتقم جويي برادر بزرگ تر است. ظاهراً ‏حضرت شان فراموش کرده که خون اول را برادر کوچک ايشان براي اثبات جربزه اش ريخت

ژانر: اکشن، درام، مهيج.

هیچ نظری موجود نیست: